ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
یافتن وصال تو کار نه چون منی بود
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد
کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد